رفتارهای نابخردانه با نهاد علم، نه فقط امروز ما را بر باد میدهد، فردای نسلهای ایرانی را هم تحتالشعاع قرار میدهد
تاریخ انتشار: ۱۱ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۰۴۴۲۷
آفتابنیوز :
«تبعات یورش به نهاد دانش» عنوان یادداشت به قلم غلامرضا ظریفیان است که در آن آمده: نهاد دانش، طی قرن اخیر در اغلب جوامع انسانی، نقش مغزافزار را داشته است. همانگونه که اخلال در مغز، همه شریانهای بدن، نقاط حساس و ... را دچار اختلال میکند، اخلال در نهاد دانش هم همه بخشهای جامعه را از مدار رشد و توسعه خارج میسازد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بررسی کشورهای کمتر توسعهیافته، نشان میدهد که حتی این کشورها طی نیم قرن اخیر گامهای بلندی در بخش دانش و فناوری پیدا کردهاند.50 سال پیش، کشورهای همجوار ایران مانند عربستان، امارات، کویت، قطر و... فاصله زیادی با رشد ایران داشتند، اما سکون ایران و حرکت سریع آنها، باعث شده ایران بهرغم داشتن مزیتهای فراوان مانند ویژگیهای سرزمینی، نیروی انسانی متخصص و سابقه دیرین نظام دانایی و دانشگاهی از این کشورها عقب بیفتد.
باید بررسی کرد چطور این کشورها توانستهاند با اتکای به نهاد دانش، توسعه داناییمحور، جذب اساتید و دانشجویان خوشفکر کشورهای منطقه (از جمله ایران) این عقبافتادگی خود را به سرعت جبران کرده و از ایران پیشی بگیرند؟ تا جایی که امروز دوبی به یک هاب بزرگ فناوری، جهانگردی و... بدل شده است اما ایران نه. باید بررسی کرد چرا دوبی که کمتر از بندر عباس ایران وسعت دارد به هاب جهانگردی دنیا تبدیل شده و تعداد جهانگردانی که سال گذشته از دوبی دیدن کردهاند، چندین برابر ایران بوده است؟ همین روند در عربستان هم ایجاد شده است. عربستان نیروهای علمی را از سراسر جهان جذب میکند و رنکینگ دانشگاهی خود را ارتقا میدهد تا به توسعه پایدار دست پیدا کند.
فقط در یک نمونه خاص، عربستان در حال احداث یک شهر مجازی بسیار عظیم است. شهری که با توجه به نیازهای فردا ساخته شده تا مزیتهای نسبی را در اختیار این کشور قرار دهد. این رشد سریع در خصوص کشورهایی چون عربستان، امارات، کره جنوبی و... عمدتا با اتکا بر نهاد دانشگاه، نیروهای متخصص، اساتید کارآمد و مهاجرت دانشجویان و اساتید سایر کشورها رخ داده است. در واقع عربستان جاذبههای بسیاری (مادی و معنوی) ایجاد میکند تا دانشجویان و اساتید سایر کشورها از جمله ایران را جذب کند. بنابراین برخورد با نهاد علم، بیش از اینکه امروز ما را به خطر بیندازد و نگرانی ایجاد کند، زندگی فردای ایرانیان را هم با اخلال مواجه میکند. وقتی با چنین نهاد مهمی برخوردهای سلبی میشود، نیروهایش بر صدر نمینشینند و قدر نمیبینند، طبیعی است این نیروها جذب جهانی شوند که در برابر ایران قرار دارد. این رفتارهای نابخردانه با نهاد علم، نه فقط امروز ما را بر باد میدهد، بلکه فردای نسلهای مختلف ایرانی را هم تحتالشعاع قرار میدهد. رشد آسیبهای اجتماعی، فقر، بیکاری، از بین رفتن محیط زیست، طلاق، اعتیاد و... بخشی از آسیبهایی است که ادامه این روند را در کشور ایجاد میکند.
واقع آن است که آمارهای امروز کشور به اندازه کافی خطرناک است و تداوم این برخوردها با نهاد دانش باعث وخیمتر شدن اوضاع در افق آینده میشود. اگر رفتار نظام حکمرانی با نهاد دانش اصلاح نشود و به جای جاذبه، دافعه و نفرت و دغدغه ایجاد شود و به نهاد دانشگاه اعلام شود که نباید استقلال داشته باشد، نیروهایی که قرار است فردای کشور را بسازند، از کشور خارج میشوند و فردای خود را در گوشه دیگری از عالم میبینند. نهاد علم در همه جهان از منظر اداره امور اقتصادی، اداری، مالی، استخدامی، روشهای تدریس، پروتکلهای تحقیقاتی و... باید متکی به درون باشد. اما دولت ایران، امروز این نهاد را از استقلال لازم خود دور ساخته و استقلال این نهاد در بخشهای مختلف را از میان میبرد.
اساسا نهاد دانش بر بلندای استقلال است که میتواند به نظام حکمرانی کمک کرده، زمینههای رشد را برای جامعه فراهم سازد و نهایتا برنامهای برای پرتاب به آینده تدوین سازد. بسیاری از کشورهای منطقه، فاقد سابقه تمدنی از جنس سابقه ایران هستند. اما ایرانیها چه قبل از اسلام و چه پس از آن تا دوران معاصر فرهنگسازی کرده و تمدن میساختند. این روند برای ایران و تمدن آنها بسیار نابهنجار است که برخوردهای سلبی با دانشگاهیان شکل بگیرد. نتیجه این برخوردها مهاجرتهای منفی فزاینده است. فراموش نکنید مهاجرت منفی خطرناکترین نوع مهاجرت است، چرا که برخی مهاجرتها مثبت بوده و برای انتقال علم از خارج به داخل صورت میگیرد. اما مهاجرت منفی به دلیل همین برخوردهای سلبی صورت میگیرد.
وقتی با روشهای سلبی به نهاد دانش در کشور آسیب وارد شود، ظرفیتهای علمی کشور راهی سایر کشورها میشوند و جماعت اندکی هم باقی میمانند، به حاشیه رانده شده و جامعه نمیتواند از ظرفیتهای آنها استفاده کند. امروز این نگرانی برای بسیاری از ایرانیان ایجاد شده که نهاد دانش، نهاد توسعهساز نیست و بیشتر به نهادی تزیینی بدل شده است. آثار این روند بسیار مخرب بوده و آینده کشور را تهدید میکند. به همین دلیل است همه کسانی که دلنگران آینده کشور و حیات تمدنی ایران هستند نسبت به این رفتارهای تند هشدار میدهند و خواستار پایان آن هستند. اما آیا گوش شنوایی برای این هشدارها و تذکارها خواهد بود؟
منبع: روزنامه اعتمادمنبع: آفتاب
کلیدواژه: غلامرضا ظریفیان اخراج اساتید دانشگاه مهاجرت نهاد دانش نهاد علم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۰۴۴۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طرحی برای رسانههای فردای ایران
سطح نازل آزادی رسانه و ضعف فاحش اقتصاد رسانه بارقههای امید رسیدن به گشایشی در نظام رسانهای را کمرنگتر از همیشه کرده است. اوضاع وخیم اقتصادی و بنبست سیاسی هم بر نظام رسانهای سایه انداخته است. فعلاً نشانهای از بهبود در افق پیدا نیست.
ولی اگر مقیاس تاریخ را وسیعتر از چند دهه در نظر بگیریم، شاید بتوانیم مشاهده کنیم که جامعه ایران ایستا نبوده و به هر طریقی با تکاپوها و جنبوجوشهایی که دارد راهش را پیدا کرده است.ایران در یک پیچ تاریخی قرار گرفته و دگرگونیهای بنیادینی که چند سال است نشانههایش را میبینیم آغاز شده است. ما برای نظام رسانهایِ فرداهای روشنتر ایران نیاز به طرحی و چارچوبی استوار و رسا و دقیق با اتکا به تجربیات گذشته داریم. هنگامی که یک جامعه به وقت نوزایی میرسد، نیازمند بدیلی است که بایدآماده کرده باشد تا بتواند در زمان نوزایی از آن بهره بگیرد، وگرنه در زمانهای که ایدههای سابق برافکنده میشوند و خلأ ایده پیش میآید، ایدههای کژ و نامطلوب و بدخواهانه میتواند بهراحتی خلأ را پر کند. از سوی دیگر، اگر بدیلی نداشته باشیم، دائماً وسواسگونه و منفعلانه تصور میکنیم سیاهی تا ابد ماندگار است، اما اگر از قبل به بدیلها و جایگزینهای احتمالی فکر کرده باشیم، بهسوی آن گام برمیداریم هرچند آهسته و با موانع و رنجهای بسیار.
باری، سؤال اصلی اینجاست: نظام رسانهای آینده ایران باید چطور باشد و بر چه پایههایی استوار باشد؟ شاید آزادی اولین مؤلفه اساسی آن باشد: آزادی از سانسور، آزادی از هرگونه ایدئولوژی و آزادی از هر نوع فشار اجتماعی از سوی گروههای صاحب قدرت و نفوذ. بخش مهمی از روزنامهنگاری مربوط است به دیدهبانی قدرت و نظارت بر عملکرد صاحبان قدرت. قدرت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی واجد عناصری فسادپرور است که روزنامهنگاری مراقب و منعکسکننده این فسادهاست. طبیعی است که قدرتمندان در هر سطح و هر نوع بخواهند جلوی این دیدهبانی را بگیرند. پس رسانهها باید در برابر صدمات احتمالی از جانب قدرتمندان حفاظت شوند و مصون باشند. اولین مؤلفۀنظام رسانهای آینده ایران میتواند ایجاد سازوکاری حقوقی و قضایی و حرفهای برای برقراری آزادی رسانهها باشد.
دومین مؤلفۀ نظام رسانهای مطلوب در ایران میتواند قطع انحصار از رسانههای سنتی و نوین باشد. در کنار رادیو و تلویزیون عمومی ــ که همان هم تماماً نمیباید منحصر به تبلیغات سیاسی حکومت باشد و باید آرای بخشهای مختلف جامعه را با همه کثرتی که در آن است بازتاب دهد ــ لازم است که دهها و صدها شبکه تلویزیونی و رادیویی خصوصی وجود داشته باشند تا اقشار و گروههای مختلف با عقاید گوناگون و آرمانهایی متکثر بتوانند محتوای دلخواه را تولید و با فرم دلپسند خود منتشر کنند. به همین ترتیب، تعداد متنوعی از شرکتها و اوپراتورهای خصوصی اینترنتی باید بتوانند در حلقههای مختلفِ زنجیره کسبوکارِ دسترسی به اینترنت نقش داشته باشند.
برداشتن فیلترینگ اینترنت از همان جنس آزادی رسانه است، اما برای تأکید بیشتر و جبران تجربههای تلخی که داشتهایم، میتوان فصلی از طرح پیشنهادی نظام رسانهای مطلوب برای آینده ایران را جداگانه به آن اختصاص داد. شبکههای اجتماعی و سایتهای اینترنتی نباید فیلتر باشند، مگر در مواردی بسیار استثنایی در حوزه خلافکاری و جرائم نه اخبار و عقاید. فیلترینگ سمی است که بهتدریج به پیکر نظام رسانهای ایران تزریق شده است و در ایران فردا باید از این جسم خسته و فرسوده سمزدایی کرد.
برای رسیدن به این شرایط در رسانههای ایران نیازمند یک پیششرط اساسی هستیم: کمترین میزان دخالت حکومت در امور رسانهها، از مالکیت و مدیریت رسانهها تا مجوزدهی و نظارت و حمایت از رسانهها. اینکه میگوییم حکومت در نظارت بر رسانهها دخالت نداشته باشد، به این معنی نیست که هیچ نظارتی مطلقاً وجود نداشته نباشد، بلکه بدان معناست که حکومت ناظر و عامل نظارت نباشد تا این امکان برایش مهیا نباشد که جلوی رسانههایمنتقد و حتی مخالفش را بگیرد. نهادهای صنفی و حرفهای روزنامهنگاری مستقل میتوانند بر عملکرد حرفهای رسانهها نظارت داشته باشند و دادگاههای مستقل و عاری از جانبداری وچارچوب قضایی مخصوص رسانهها میتوانند درباره تخلفات احتمالی قضاوت کنند. این وضعیت نیازمند قانونگذاری و سازوکار حقوقی خاصی است که در آن از صدور مجوز پیش از انتشار برای مطبوعات و وبسایتها خبری نیست و با سهولت بهشبکههای تلویزیونی و خبرگزاریها امکان تأسیس میدهد.
در طرح پیشنهادی برای رسانههای فردای ایران، حکومت اگر میخواهد به رسانهها کمک کند، بهجای دادن یارانههای مستقیم و بازیگری در عرصه رسانهها، میتواند به توسعه امور زیرساختی رسانهها نظیر چاپخانه و اینترنت و استودیو و شهرکهای فناورانه رسانهای بپردازد، تازه آنهم بهصورتی غیرمستقیم. همچنین همه رسانهها با انواع عقاید و نظرات انتقادی نیز باید بتوانند از این زیرساختها استفاده کنند و زیرساختها نباید متعلق باشد به وفاداران به گروه سیاسی خاصی یا معتقدان به عقیده بخصوصی.
بازپیکربندی نظام رسانهای نیز از دیگر مسایلی است که میتواندر طراحی نظام رسانهای آینده به آن توجه کرد. سیاستهای سانسور و فیلترینگ و همچنین ایجاد اعوجاج و منحرفکردن نقشهای نهادهای مدنی باعث شده است که رسانههای مختلف در ایران نقشهایی را بر عهده بگیرند که نه وظیفه آنهاست و نه از عهده انجامش برمیآیند. برای مثال، در برههای از تاریخ نیمقرن اخیر ایران، از مطبوعات بهجای احزاب استفاده شده است یاهماکنون از شبکههای اجتماعی برای اطلاعرسانی در حد رسانههای حرفهای بهره گرفته میشود. رسانههای مختلف بایددوباره نقشهای طبیعی و معمولی خود را بر عهده بگیرند و نقشهای تحمیلی را به نهادهای مربوط به آنها واگذار کنند.
در چنین شرایط و زمینهای که تصویر شد، رسانهها بهتدریج خواهند توانست قدرتمند شوند و روزنامهنگاران تشکلهای صنفی و مدنی خود را شکل دهند و کسبوکار رسانهای رونق بگیرد. دیگر لازم نیست حکومت به رسانهها کمک مالی کند و همین که آزادی آنها را با نظامهای قضایی و حقوقی خاصی پاس بدارد کافی است. رسانهها نیز نباید آزادی رسانه و بیان را از حکومت گدایی کنند، بلکه به قدرت اجتماعی خود آن را بهدست میآورند. باقدرتگرفتن نهادهای صنفی و حرفهای روزنامهنگاری، اگر حکومت نخواهد آزادی رسانه را پاس بدارد باز هم ناگزیر است که به آزادی احترام بگذارد. از سوی دیگر، در چنان وضعیتی رسانهها خودشان خواهند دانست چطور باید رقابت کنند و روزنامهنگاری چه اصولی دارد و در بازار رسانهها چگونه باید مخاطبان را جذب کرد. بنابراین نیازی نخواهد بود که حکومت در نقش مرشد و استاد و معلم رسانهها ظاهر شود. آن نظام رسانهای که درست شکل گرفته باشد و ارکانش صحیح باشد، میتواند بهکمک روزنامهنگارانش تشخیص دهد چقدر به عامهپسندی بگراید و چه اندازه نخبهگرا باشد، کجا وارد شود و تا حد جلو رود.
وقتی نظام رسانهای از وضعیت همواره استثنایی خارج شد و به وضعیتی طبیعی دست یافت، آنگاه تازه در چنان فضای نرمال و در چنین نظام رسانهای هنجارینی، رسانههای ما به آفتهایی برخواهند خورد که رسانههای همه کشورهای عادی جهان با آن روبهرو شده بودهاند، مسایلی از جمله ضربهخوردن از شبکههای اجتماعی و شرکتیشدن رسانهها و اثرپذیری از فناوری. برای این مشکلات نیز راهحلهایی هست که میتوان همچون سایر کشورها به کار بست.
در آینده ایران، وقتی که خورشید بتابد و سپیده رخ بنماید، ما نمیتوانیم با نظام رسانهای کهنه کار کنیم و نیازمند نظم رسانهای تازه و بدیل هستیم. از حالا که در قعر چاه مشکلات و مصائب گیر افتادهایم باید به فکر فردا باشیم. علاوه بر مؤلفههایی که ذکر شد، حتماً ضروریات و پیششرطهای دیگری نیز هست که تا رسیدن به روزهای خوش رسانهای باید ارائه شوند و دربارهشان بحث شود.اینکه ما در شرایط فعلی از نظام رسانهای جایگزین صحبت کنیم، حاصل خوشخیالی یا سادهدلی یا زیستن در رؤیاهای واهی یا امیدواری به هر قیمتی نیست. وقتی ما بدیل داشته باشیم و دربارهاش صحبت کنیم، از هماکنون به زایاندن نظم جدید و دگرگونی کمک کردهایم. رسیدن به نظام رسانهای بدیل یکی از مراحل مهم و مؤثر تحول و گذاری است که با همه گرفتاریها و مصیبتهای کنونی، در چشمانداز این کشور میتوان دید.
*روزنامهنگار
۴۷۲۳۲
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900950